شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
می خواستند داغ تو را شعـله ور کـنند وقتی که سوختی همه را با خبـر کنند می خـواستـند دفن شوی زیر خـاک ها تا زنـده زنده از سر خاکت گـذر کنند می خواسـتــند شـام غـریبان بـپا کـنند تا بچه های فـاطـمه را در به در کـنند از ناسزا بگو که چه آورده بر سـرت می خواستند باز تو را خونجگـر کنند زنـجـیـر دست شـمـا بـسـتـه بـاشـد و مثـل مـدیـنه، فـاطمه ات را سپـر کنند قـوم یهـود را به مصافـت کـشیـده انـد تا تـازیـانـه هـا به مـراتـب اثـر کـنـنـد حالا بـیا بگـو که مـلائک یکی یـکی فکری برای این تن بی پال و پر کنند این اشک ها مسافر یک جسم بی سرند وقتش رسیده است به آنجا سـفـر کنند |